در قسمت نخست اسلوب به سراغ شکست کسبوکار ها رفتیم و از منظرهای مختلف این پدیده را بررسی نمودیم. همچنین در مقاله دلایل شکست کسبوکارها به سراغ ۱۲ عامل اصلی از بین رفتن یک کسبوکار رفتیم و آنها را برشمردیم. حال بیایید نگاهی به فرآیند شکست کسبوکارها بیاندازیم و ببینیم در چه مسیری یک کسبوکار از بین خواهد رفت؟
جاروسلاو روپگا در سال ۲۰۱۱ در تحقیقی با بررسی مدل های ارائه شده توسط محققان قبلی، فرآیند شکست کسبوکارهای کوچک را به پنج نوع تقسیم می کند:
شروع ناموفق
دلیل اصلی چنین امری می تواند ناشی از اشتباهات مدیریتی صورت گرفته در ایجاد کسب و کار باشد. معمولا این نوع از کسب وکارها در یک دوره زمانی محدود، از مشکلات بسیار بزرگ رنج می برند و سقوط شرکت به احتمال بسیار زیاد پس از مدت کوتاهی بعد تأسیس شرکت، رخ خواهد داد.
شرکت با رشد کورکورانه
ضعف اولیه رهبران چنین شرکت هایی، عکس العمل آنها به موفقیت های ابتدایی شرکت است. در چنین حالتی مدیریت به شدت خوش بینانه و کورکورانه عمل خواهد کرد، مخارج سرمایه ای و مالی شرکت همواره افزایش می یابد، ساختار سازمانی و مدیریتی شرکت بدون تغییر باقی مانده و توجهی به خطرات و مسائل پیش روی سازمان نخواهد شد.
بی تفاوتی و کم شدن روحیه جنگندگی
این حالت مربوط به شرکت هایی است که تنها برای چند سال کوتاه با موفقیت به حیات خود ادامه می دهند. فقدان انگیزش و تعهد رهبران از ویژگی های معمول چنین شرکت هایی می باشد. کار آفرینان از استراتژی هایی استفاده می کنند که در دوره های گذشته موفق بوده اند. به دلیل بی روح بودن( عدم توجه به محیط) کارآفرینان، رهبران و مدیران این شرکت ها، آنها متوجه تغییرات تدریجی محیط و ضرر ناشی از مزیت استراتژیک آن نخواهند شد.
شرکت با رشد بلند پروازانه
مدیریت یا رهبر کارآفرین چنین شرکت هایی به دنبال تبدیل سازمان خود به عنوان شرکت برتر در صنعت است. چنین شرکت هایی تمایل زیادی به پذیرش ریسک داشته و برخی از آنها بسیار خوش بین هستند. ضعف اولیه آنها تخمین بسیار زیاد تقاضا برای محصولات شرکت با وجود فقدان تجربه و قابلیت های مدیریتی است.
نتیجه چنین موقعیتی، نبود فروش کافی به منظور پوشش هزینه ها و وجود ظرفیت بیش از حد بدون در نظر گرفتن تقاضای واقعی برای محصول خواهد بود. در فرآیند شکست همین برآورد اشتباه از تقاضا میتواند عامل مهمی در نابودی یک برند باشد.
مصرف داخلی زیاد از حد
حالتی است که مالک از منابع شرکت برای تحقق ایده های خود و نیز بهبود موقعیت اجتماعی خود در خارج از شرکت استفاده می کند.
چگونه آغاز فرآیند شکست را کشف کنیم؟
نشانه مالی اصلی شکست بنابر نظر روپگا در این بین فقدان نقدینگی کافی در عملیات جاری شرکت است. به عبارت بهتر، زمانیکه حجم نقدینگی موجود برای مدیریت عملیات داخلی کافی نباشد، بیانگر آن است که فرآیند شکست آغاز شده است.
بنابر عقیده وی مهمترین عامل شکست یک کسب و کار به خصوصیات و اقدامات مالک شرکت در مراحل ابتدایی توسعه شرکت می باشد. پیرو این نظر، اگر بخواهیم برای ایجاد فرآیند شکست یک کسبوکار دلیل و یا دلایلی را پیدا کنیم، عمدهی آنها برآمده از اقدامات و تصمیمات اشتباه (عمدتا معطوف به مصادیق ۵گانهی فوق) از سمت موسس و مالک اصلی است.
علی رغم وجود شکاف بین بررسی های مختلف درباره علل ورشکستگی، اکثر مطالعات ورشکستگی کسب وکار را مربوط به خطاهای مدیران می دانند. بر این اساس، دلایل داخلی و قابل کنترل در سازمان، حجم تاثیر بیشتری در پایان یافتن یک کسبوکار داشته و فرآیند شکست. را آغاز مینماید.
در تحقیق زاکاریس و همکارانش، عوامل شکست شرکت های تازه تأسیس بررسی شده است که در مورد شرکت های کارآفرین در ۸۹ درصد موارد و در شرکت های سرمایه گذار ۸۴ درصد از شکست ها ناشی از عوامل داخلی بوده است.