چرخه حیات سازمان ها | نگاهی به تعاریف مفهوم پایان کسب و کار

چرخه حیات سازمان ها

نگاه به سازمان به عنوان یک موجود زنده، در اواسط قرن بیستم مطرح شد. براساس این دیدگاه، هر سازمان دارای یک چرخه حیات است. چرخه حیات سازمان ها، به سیر تکامل سازمان از ایجاد تا زوال آن اطلاق می‌شود.

در اپیزود اول اسلوب که به سراغ مفهوم شکست کسب و کارها رفتیم، اشاره‌ای به چرخه‌ی حیات سازمان‌ها و همچنین

می‌توان گفت تئوری چرخه عمر در مواردی همچون محصولات، بازار، خدمات، تکنولوژی و صنعت نیز کاربرد دارد و لذا از طریق تعیین جایگاه هر یک از عوامل فوق در طول منحنی می توان تصویری واضح و دقیق نسبت به اقدامات و تمهیداتی که باید در آینده صورت گیرد، به دست آورد. مشخص گردید که شرکت ها از بدو ایجاد تا تکامل یا افول، بسته به نحوه مدیریت سازمان، وضعیت کسب وکار و میزان محوریت دانش و مهارت در سازمان، با مشکلاتی از قبیل کمبود نظارت مستمر و عکس العمل بهنگام مواجه می شوند.

لیپیت و اشمیت مدل چرخه حیات سازمانی را برای بخش خصوصی معرفی نمودند که در آن مرحله اول ایجاد یک نظام عملیاتی و یادگیری قابلیت زنده ماندن است که آنرا تولد نامیدند. مرحله دوم توسعه پایداری و شهرت است که آن را مرحله جوانی و سوم مرحله کمال دستیابی به یکتایی و تطبیق پذیری با توسعه دامنه شرکت است. 

در مرحله تولد، نگرانی های بحرانی، ایجاد سیستم و دستیابی به آستانه نجات است. در مرحله جوانی، نگرانی های عمده، پایداری و به دست آوردن شهرت می باشد و در مرحله کمال، دستیابی به یکتایی و پاسخگویی به نیازهای متنوع اجتماعی از جمله نگرانی های شدید است.

بر اساس نظریه آدیزس افول سازمانی به دلیل تأکید بیش از حد بر پایداری و رسمی سازی و قوانین و مقررات شروع می شود که پس از دوره بروکراسی سازمانی به وقوع می پیوندد.


شکست کسب و کار چیست؟

پایان یک کسب و کار لزوما با شکست نباید یکی گرفته شود، در واقع بعضی این طور بیان می کنند که شکست کسب وکار فقط زمانی اتفاق می افتد که یک شرکت پرونده‌اش تحت حمایت ورشکستگی قرار می‌گیرد در حالی که دیگران بیان می‌دارند که شکل های مختلفی از مرگ سازمانی وجود دارد شامل ادغام یا تملک.

یک تعریف دیگر این است که یک شرکت زمانی شکست می خورد که ارزش شرکت به زیر هزینه فرصت ماندن در کسب وکار برسد. این یک واقعیت تجربی جا افتاده است که (حداقل در صنعت تولید) شرکت های جوان بیشتر به شکست نسبت به بزرگترها گرایش نشان می دهند‏‏.

شومپیتر از واژه تخریب خلاق برای فرآیند شکست استفاده می کند که طی آن، ایده‌ها، تکنولوژی‌ها و مدل‌های کسب و کار قدیمی با ورودی‌های جدید و قوی تر که سهم بازار را تصاحب می کنند، جایگزین می گردند(هندیجانی فرد، ۱۳۹۵).

از میان تعاریف متعددی که برای شکست کسب و کار مطرح شده است می توان به موارد زیر اشاره کرد:توقف مالکیت یا کسب و کار: این مورد ممکن است در مورد شرکتی که مالک آن به علت کهولت سن و یا تغییر نوع کسب و کار نیز اتفاق بیافتد بنابر این همیشه این مورد به معنی شکست در کسب و کار نمی باشد.

ورشکستگی

ورشکستگی، یک روال قانونی برای انحلال یک کسب و کار(یا اموال متعلق به یک فرد) است که به طور کامل نمی تواند بدهی هایش را از دارایی های جاری خود پرداخت کند.
ورشکستی می تواند توسط خود بدهکار اعلام شود(ورشکستگی داوطلبانه) و یا به اجبار و بر مبنای دستور دادگاه به سبب دادخواست طلبکاران اعلام شود(ورشکستگی غیرداوطلبانه). اعلام ورشکستگی دو هدف عمده دارد، یکی حل عادلانه دعاوی حقوقی طلبکاران از طریق توزیع عادلانه اموال بدهکارو دیگری، فراهم ساختن فرصتی برای بدهکار جهت شروع تازه کارخود. بر این اساس، در اغلب کشورها ورشکستگی ها به دو دسته طبقه بندی می شوند: انحلال ها و سازماندهی های مجدد. در انحلال ها، عمدتاً دارایی های بدهکار در فرآیند انحلال فروخته می شود تا بدهی ها تسویه شود و سپس کسب وکار از بین می رود. اما در سازماندهی های مجدد، به بدهکار فرصت داده می شود تا اموال خود را حفظ کند اما وی باید تسلیم قانون باشد و به یک برنامه متعهد شود که بر اساس آن، بدهی ها را طی یک مدت زمانی بپردازد.


توقف مالکیت به سبب ناتوانی در پرداخت دیون

تعریف شفرد از شکست کسب و کار، اساساً دو رویکرد قبلی را با یکدیگر ترکیب می کند: شکست کسب و کار زمانی اتفاق می افتد که نزول در درآمدها و یا صعود در هزینه ها آنقدر زیاد شود که شرکت، قادر به پرداخت دیون و بدهی های خود نباشد و نتواند وام جدید گرفته یا از طریق واگذاری سهام، تأمین مالی کند. در نیتجه، کسب و کار نمی تواند فعالیت خود را تحت مالکیت و مدیریت فعلی ادامه دهد.


توقف مالکیت به سبب عملکرد پایین تر از حد قابل قبول

به عبارت دیگر، شکست در این تعریف عبارت از توقف درگیری در یک کسب و کار، به سبب آن که کسب و کار، حداقل حد قابل قبول از زیست پذیری اقتصادی را که کارآفرین مقرر کرده، برآورده نساخته است.


کاهش قابل توجه عملکرد در یک دوره زمانی قابل توجه

در این تعریف حتی کسب وکارهایی که توقف نداشته اند نیز در دوره ای می توانند شکست را تجربه کرده باشند( مثل نوکیا)


با دیدگاه نرخ بازگشت یک کسب و کار را بنابر نظر بریمن شکست خورده می دانیم اگر یکی از معیارهای زیر را داشته باشد:


معیار عایدی

یک شرکت شکست خورده است اگر بازگشت سرمایه اش به طور قابل توجه و پیوسته ای پایین تر از مقدار قابل اکتساب در سرمایه گذاری های مشابه باشد.

معیار قابلیت پرداخت بدهی

یک شرکت شکست خورده است اگر مالک، برای اجتناب از ورشکستگی یا زیان به اعتباردهندگان بعد از اعمالی مانند خاتمه، به حراج گذاشتن یا پیوست به دیگر شرکت ها، از دیون پرداخت نشده به صورت داوطلبانه خارج می شود.


معیار ورشکستگی

یک شرکت شکست خورده است اگر به صورت قانونی ورشکسته تلقی شود. ورشکستگی به طور معمول با بستن رسمی شرکت همراه است.


معیار قطع ضرر

یک شرکت شکست خورده است اگر مالک از شرکت یا دارایی هایش به وسیله ضررها خلاصی می یابد، به این منظور که از ضررهای بیشتر اجتناب نماید.

به طور کلی برای بیان شکست کسب و کار از اصطلاحات مختلفی مانند انحلال شرکت، مرگ سازمان، سقوط سازمان، ورشکستگی و افول استفاده می شود.

براساس اطلاعات منتشر شده توسط اداره صنایع کوچک آمریکا بیش از ۵۰ درصد کسب و کارهای کوچک در سال اول و ۹۵ درصد در ۵ سال اول شکست می خورند.

روند بسته شدن کسب وکارها، شکلی به صورت یک منحنی چوله به راست را داراست. 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Previous Post
پایان کسب‌وکار

اپیزود اول: پایان یک کسب‌وکار

Next Post
شکست کسب و کار

دلایل شکست کسب و کار | ۱۲ عامل که برند شما را از بین می‌برد

Related Posts